پارسا جون ماپارسا جون ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
پیوند عاشقونمونپیوند عاشقونمون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات روزهای کودکی پارساجون از تولد تا...

پایان 9 ماه انتظار شیرین

مادرانه

 

http://zibasaz.niniweblog.com/

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

خدای مهربان از اینکه دوباره لطفت را بر ما ارزانی داشتی ممنونم

سلام پارسا جونم میخوام از نه ماه انتظار مامان فتانه و بابا مهدی برات بنویسم

عزیزم مامانت 9ماه انتظار کشید و دوست داشت که شما رو با عمل سزارین به دنیا بیاره سختی ها و استرسهای یکی دو هفته آخر او را خیلی اذیت کرد ولی عشق به دنیا اومدن شما روزهای پردرد رو براش قابل تحمل میکرد تا اینکه روز شنبه مامانت بعد از آخرین سونو رفت پیش دکترش اما آقای دکتر قبول نکرد که شما رو توی شهر خودمون به دنیا بیاره و ما مجبور شدیم که کوچولومونو توی یکی از بیمارستان های خصوصی شیراز به دنیا بیاریم.

صبح روز بعد من و بابامهدی و مامان جونت راهی شیراز شدیم و پیش دکتر رفتیم و کارهای پذیرش بیمارستان انجام دادیم و قرارشد فردا صبح زود به بیمارستان بریم واسه عمل. اون شب تا صبح مامانی از استرس اصلا خواب نرفت تااینکه صبح شد رفتیم بیمارستان و ساعت 07:30 مامانی رو بردن اتاق عمل پراسترس ترین لحظه های عمرم لحظه خداحافظی از بابات و مامان جونت و رفتن به اتاق عمل بود و بعد از حدود دو ساعت مامانت رو از ریکاوری بیرون آوردن و به بخش منتقل کردن بعد از اون چهره های آشنا و مهربون و یه اتاق آروم و یه پسرکوچولوی ناز و شیطون که رو تخت منظر مامانش بود تا بهش شیر بدهبوس

هنوز باورم نمیشد...تا وقتی که تو بغل گرفتمتو دستای کوچولوتو بوسیدم.

 

تولد سه سالگی پرنس کوچولو

  کیک تولد پسملي به انتخاب خودشون(گویا پسرم میدونه که متولد زمستونه کيکش رو هم با تم زمستون انتخاب کرده ️☃ ️)       هدایای آقا پارسا مبل مک کویین از طرف (مامان و بابا) هاپو(عموهادي و عزیزی) بانچمز(مامان جون و باباجون) مبلغ دویست هزارتومان(مادر جون و بی بی جون) پکیج پر از خوراکی(خاله سمانه جون)                                                        ...
1 بهمن 1396

سری دوم واژگان پارساکوچولو

سری دوم واژگان و جملات زیبا از زبان آقا پارسا بدین شرح میباشد: _ بزنمت سون بیایی: یعنی طوري بزنمت که خون بیاد( این جمله رو در زمان تنبیه کردن دیگران بیان میکنی ) _مواظب نبودم: (این عبارت رو واسه زمانهایی که خراب کاری میکنی میگی تا مامان بابا از کارت ناراحت نشن) _بيشي يور : یعنی بیشعور ( این تنها کلمه ی بدی هست که یاد گرفتی اما آنقدر قشنگ میگی که آدم دلش نمیاد دعوات کنه نفسم _نمبالم بیا: دنبالم بیا _بسریم:بخریم(هنوزم خ رو س تلفظ میکنی) _سيميني ميسام: سیب زمینی میخوام بازی بوتونيم: بازی بکنيم میسايي?:میخواهی _ت.و.سيون:تلویزیون _شوت:شربت _کاله بد تدم: کار بد کردم _سونمون:خونمون _ا زنگی بزن:یه زنگ بزن...
11 مهر 1396

جشن بای بای پوشک پارسا جان

  سلام بر قهرمان ترین پسر دنیا آقا پارسای گل   امروز میخوام خاطرات خداحافظی کردنت با پوشک رو واست بزارم       از پوشک گرفتن هم مثل از شیر گرفتن یه وحشتی رو به دل آدم میندازه ولی بلاخره مجبوری که وارد عمل بشی و اونم تجربه کنی حقیقتا" چندروزی پیش از نوروز 96 تصمیم گرفتیم از پوشک بگیریمت چندروزی از توی خونه شروع کردیم و دستشویی رفتن رو بهت یاد میدادیم تااینکه دیدیم نه هنوز نمیتونی یعنی نقطه ضعف ما رو میدونستی که دوست نداریم روی فرش جیش و پی پی کنی مخصوصا واسه اینکه لج ما رو در بیاری همون کار رو انجام میدادی و میخندیدی ما هم که دیدیم پروژه موفقیت آمیز نیست کنسلش کردیم تا اینکه دوم...
27 خرداد 1396

دامنه لغات پارساجون

  سلام پارسای نازم عشق مامان امروز میخوام از دامنه لغات و حرف های خوشکلت واست بنویسم اولین کلماتی رو که گفتی بابا و بعد مامان بود که ما رو کلی ذوق زده کردی دلبندم تا به امروز هرچیزی رو که میخواستی با زبان اشاره بهمون میگفتی اما حالا دیگه یاد گرفتی که با حرف زدن پیامهات رو انتقال بدی خب بریم سر دامنه لغات   بابا : بابا ماما: مامان مامان جون: ماما زان باباجون: بابا زان پارسا: تاتا آبه: آب با گذر زمان دامنه لغاتت بیشتر میشه خاله: عزیزی مادر: ماده خونه: سونه  (کلا" (خ) رو (س) تلفظ میکنی که خیلی باحاله) عموهادی: آدی که به تدریج...
30 ارديبهشت 1396

منزل جدید

  سلام گلم اینجا منزل جدیدمونه که به یمن قدوم مبارک تو خونه دار شدیم عزیزم و این عکسهایی که مشاهده میکنی از گوشه گوشه ی اتاقت و  خونمون گرفته شده که هرجایی سرگرم یه کاری هستی و بنده هم طبق  م عمول مشغول شکار لحظه ها بودم!!!             ا ینجا اتاق نگهبانی هست گلم که شما علاقه شدیدی به اینجا و نگهبان ها داری                     یا خدااااااا که کنکاشگر وارد آشپزخونه شد     به ترتیب جلو میر...
19 اسفند 1395

تولد دوسالگی پرنس کوچولو

این بار برای تو مینویسم   تو عزیزدلم   وبازهم با دیدنت معجزه ای رخ داد   وقتی کنارم هستی تمام دردهایم را فراموش میکنم   وقتی شادمانه میخندی و به یکدیگر عشق می ورزیم دنیا از آن من است   حال که تو را دارم دیگر از خدای خود چه می خواهم   دلبندم همیشه بخاطر وجود نازنینت خدا را شاکرم   از اینکه مهرمادری را در وجودم به ودیعه نهاد و مرا لایق آن دانست بسیار مسرورم   امیدوارم که بتوانم آنطور که خدا راضی باشد برایت مادری کنم     الهی قربون اون قدوبالات برم نفسم هزااااارهزار ماشالا چشم بد ازت ...
30 دی 1395